- صدر بن الزاهد
ابن هبه الله بن العلأبن منصور المخزومی الأدیب النحوی، المعروف به الصدربن الزاهد، مکنی به ابوالعباس. وفات او به سیزدهم رجب به سال 611 ه. ق. در هشتاد و اند سالگی بود. و او اختصاصی عظیم به شیخ ابوسعید بن خشاب داشت و هیچگاه از وی مفارقت نمی جست و از این رو احمد را از ابن خشاب علوم بسیار به حاصل آمد و در عربیت و لغت صاحب دستی گشاده گشت و وی پیش از آنکه به صحبت ابومحمد بن خشاب پیوندد شاگردی ابوالفضل بن الاشتر می کرد. و احمد زیرک و تیزهوش و مطبوع و سبکروح و خوش مزاح بود. واز عبدالوهاب الأنماطی و ابن الماندائی و غیر آن دو سماع داشت. یاقوت گوید: خبر داد ما را ابوعبدالله دبیثی از ابوالعباس احمد بن هبه الله ادیب که او قطعۀ ذیل را از شعر امیر ابوالفوارس محمد الصیفی از گویندۀ آن یعنی امیر ابوالفوارس شنیده است، و قطعه این است:
اجنّب اهل الامر والنهی زورتی
و اغشی امرءً فی بیته و هو عاطل
و انی لسمح بالسلام لأشعث
و عندالهمام القیل بالرد باخل
و ما ذاک من کبر و لکن سجیّه
تعارض تیهاً عندهم و تساجل.
خبر فوق از عماد است گوید: احمد از فقهاء نظامیه بود با خاطری وقّاد و قریحه و انتقاد و یدی طولی در عربیت و نحو و تلمذ شیخ ما ابومحمد خشاب می کرد و باز عماد گوید که احمد بن هبه الله قطعۀ ذیل را از گفته های خویش مرا بخواند:
و مهفهف یسبیک خط عذاره
و یریک ضوء البدر فی ازراره
حدث شمائله الشمول و هجّنت
لطف النسیم یهب فی اسحاره.
و او را قصیده ای است که به ملک الناصر یوسف بن ایوب نوشته است و از آن قصیده است:
ان الا کاسره الالی شادواالعلی
بین الأنام فمفضل او منعم
یشکون انک قد نسخت فعالهم
حتی تنوسی ما تقدم منهم
و سننت فی شرح الممالک ما عموا
عن بعضه و فهمت ما لم یفهموا.
وهم او راست:
ماذا یقول لک الراجی و قد نفدت
فیک المعانی و بحر القول قد نزفا
و ما له حیله الا الدعاء فاًن
یسمع یظل علیه الدهر معتکفا.
(معجم الأدباء ج 2 ص 125)
اجنّب اهل الامر والنهی زورتی
و اغشی امرءً فی بیته و هو عاطل
و انی لسمح بالسلام لأشعث
و عندالهمام القیل بالرد باخل
و ما ذاک من کبر و لکن سجیّه
تعارض تیهاً عندهم و تساجل.
خبر فوق از عماد است گوید: احمد از فقهاء نظامیه بود با خاطری وقّاد و قریحه و انتقاد و یدی طولی در عربیت و نحو و تلمذ شیخ ما ابومحمد خشاب می کرد و باز عماد گوید که احمد بن هبه الله قطعۀ ذیل را از گفته های خویش مرا بخواند:
و مهفهف یسبیک خط عذاره
و یریک ضوء البدر فی ازراره
حدث شمائله الشمول و هجّنت
لطف النسیم یهب فی اسحاره.
و او را قصیده ای است که به ملک الناصر یوسف بن ایوب نوشته است و از آن قصیده است:
ان الا کاسره الالی شادواالعلی
بین الأنام فمفضل او منعم
یشکون انک قد نسخت فعالهم
حتی تنوسی ما تقدم منهم
و سننت فی شرح الممالک ما عموا
عن بعضه و فهمت ما لم یفهموا.
وهم او راست:
ماذا یقول لک الراجی و قد نفدت
فیک المعانی و بحر القول قد نزفا
و ما له حیله الا الدعاء فاًن
یسمع یظل علیه الدهر معتکفا.
(معجم الأدباء ج 2 ص 125)
